من در كنار تو

ساخت وبلاگ
سال نو می‌شود. روز نو می‌شود. سبزه و شکوفه جوانه می‌زند. آسمان آبی‌تر است. بهار رسیده است. آسفالت خیابان‌ها تر می‌شود. گوشه چشم دخترکی خیس است. پسرکی در آنسر دنیا، در خیال حرف‌زدن با یک آشنای قدیمی است. آشنای قدیمی دور... اما نزدیک. شاید در خیال‌ها و اوهام. شاید در ذهن. شاید به دردسرش نمی‌ارزد. شاید... شاید... و شاید...سال نو شده است و اگر زمین رحم کند، دل ما هم قرص است. اما دل‌لرزه‌های بزرگان به زمین هم سرایت کرده.سال نو شد و چنار رشد می‌کند. من چنارم. سبز سبزم. گاهی هم زرد. گاهی برافروخته، گاهی سپید. اما چنارم. ریشه داده‌ام.شاید به زودی کتابی از من چاپ شود. کتابی درست حسابی. کله‌گنده. شایدم جای دیگه اش گنده باشد هاها. امشب حسابی حال دلم گرفته بود و اینجا سر زدم. وقتی اینجا سر میزنم و چیزی می‌نویسم، یعنی حسابی حالم گرفته است. از این مطمئن باش. وقتی پیامت را دیدم بیشتر حالم گرفت، ولی انگلستان جای خوبی است. باران خوب است. همیشه بخند. مثل عکس‌ات.حسابی پای کتاب جدید، وقت گذرانده‌ام. حسابی. کتاب منشوری است. امیدوارم ارشاد قبول کند. دل را به دریا زده ام. به تلافی تمام بدی‌هایی که به‌قیمت زن‌بودن در این دنیا و کشور دیدیم، این کتاب به نام من چاپ خواهد شد. برایم آرزوی موفقیت کنپر از انزجار بودم. نسبت به تمام آدم‌هایی که فقط بخاطر نیازها و خودخواهی‌هایشان عمر ما را گرفتند. پر از کینه نسبت به کسانی که پشت کردند و برای همیشه رفتند. اما حالا که بیشتر فکر می‌کنم، اگر همین نیازها و خودخواهی‌ها نباشند، هیچ ارتباطی هم شکل نمی‌گیرد. نمی‌دانم. شاید دلیل دوستی‌ها همین خودخواهی‌هاست. حالا اگر یک دوستی پایدار است، یعنی دو نفر خودخواهی‌های هم را دوست دارند...در حال حاضر، تنهاترین آدم دنیام. ولی به من در كنار تو...ادامه مطلب
ما را در سایت من در كنار تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deathpinaa بازدید : 49 تاريخ : جمعه 4 فروردين 1402 ساعت: 13:11

درامتداد این شب دلگیر، با وزش باد ملایم، شهریور به آرامی کوله‌بار خود بسته و راهی شده. شهریور، سوز عجیبی با خود همراه دارد. دلتنگ است. آخرین فرزند تابستان، مهربان است اما همین که غمش گرفت و بوی دوری و سردی به مشامش رسد، کوله‌بارش را بسته و راهی می شود. حال، شهریور پای پیاده از تمامی کوچه های این شهر می گذرد. کوچه ها بوی طُ را می دهند. کوچه ها، این کوچه ها، با هر قدمی که شهریور برمی دارد، پشت سر خود با حسرت نگاهی می اندازد و خاطره های شیرین و خوش چون شهد گل‌ها کام و تن و روحش را شیرین می کنند. شهریور، تنها نیست. شهریور، پر است از نگاه های تو. پر است از عشق، پر از تب و تاب پایان تابستان گرمی که با خود سبزترین و ناب‌ترین لحظه ها را بهمراه داشته است. شهریور لبریز از طُ است. در میانه ی راه،شهریور با جوان زیبارویی روبرو می شود. جوان خوش قیافه و رعنایی که می آید تا جای شهریور را پر کند. اما ای دل غافل که خبر ندارد از روزهایی که خواهد داشت. اولین فرزند پاییز، مهر با سهریور چشم در چشم می شود. هردو می دانند که پاییز فصل جدایی است مگر آنکه عشقی براستی حقیقی باشد. شهریور با حسرت به گذشته، و مهر با غرور پای در فرش سرخی می گذارد که پاییز برایش گسترانیده است. دستانش سرد اما دلش گرم است. می داند که طُ را دیگر نخواهد دید اما دلش به شهریوری گرم است که تماما با طُ گذرانیده است من در كنار تو...ادامه مطلب
ما را در سایت من در كنار تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deathpinaa بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 21:10

چقدر زیباست بودن...

همیشه زیبا بوده،

می دانم که حرف های زیادی بوده اند که هرگز به زبان شان نیاوردی

کاش می شنیدم شان و زمانی بود...

کاش تمام آن دلشوره ها، در آغوش یک "دوستت دارم همیشگی" می آرمیدند...

کاش یک "دوستت دارم"، پاسخ تمام آن لحظه ها و روزهای سخت زندگی ات باشد... فرقی نمی کند از طرف چه کسی؟

"عشق"، پاسخ تمامی سختی هاست...

من در كنار تو...
ما را در سایت من در كنار تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deathpinaa بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 21:10

نمی دانم چطور می توان کسی را بدون هیچ فکر و آینده ای در آغوش گرفت؟ به چشمانش خیره شد... در گرمای آغوشش گم شد و در دریای نگاهش غرق شد. و یا ساعتها در فکرش بود... چگونه می توان بی اهمیت به همه چیز جهان را متوقف کرد... چگونه ؟ آن هم توسط همان آدم های معمولی همیشگی که هیچ اهمیتی به فیلم های عاشقانه نمی دهند... بی شک جهان عشق، جهانی دیگر است. گویی جهان را از نو با مدادهای رنگی خلق کرده اند... آسمان، آبی تر است... خورشید چه قدر مهربان است، غذا چه طعم دل انگیزی دارد... حتی قیافه آدمهای غریبه مهربان تر می شود... اما... اگر خدای آن دو عاشق بودم، نگرانشان می شدم. نگران آن روزی که دیگر نزدیک هم نباشند... روزی که یکی از آندو دیگری را ترک کند... چیزی را جا بگذارد که هیچ چیز دیگری در این دنیا، جایش را پر نمی کند... من در كنار تو...ادامه مطلب
ما را در سایت من در كنار تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deathpinaa بازدید : 39 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 21:10

دنیا، انقدر پر از شور و رنگ و روی جدید است که با احساس و ادراک این موضوع، باوجود آنکه دیگر نوجوان یا کودک نیستم، قلبم هزاران بار به تپش در می آید از خیال هزاران حس ناب و هیاهوهایی که هنوز تجربه شان نک من در كنار تو...ادامه مطلب
ما را در سایت من در كنار تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deathpinaa بازدید : 90 تاريخ : يکشنبه 2 تير 1398 ساعت: 21:22

دلم برایت تنگ شده... کاش مرا فرصت دیدن چشمانت، بار دیگر بود...

من در كنار تو...
ما را در سایت من در كنار تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deathpinaa بازدید : 95 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 15:36

و من اکنون بدون هیچ کس، تک و تنها، بر روی زانوهای خسته ام، بیش از همیشه احساس قدرت می کنم... تلاشم در جستجوی اثری از احساسات عاشقانه در این صندوقچه قدیمی بی فایده است... به مانند خانه ای شنی بر ساحل، من در كنار تو...ادامه مطلب
ما را در سایت من در كنار تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deathpinaa بازدید : 95 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 15:36

سلام... خدمت فضای ذهنم و دوستان خیالی ام.سالهاست که هر روز افکارم را می نوشتم و سالهاست که گاه به گاه باز هم به این فضا سر می زنم یا به دفترچه چندساله م سری زده و یادداشت هایم را در آنجا انجام می دهم اما گاه به گاه و نه روزانه... اما بازهم این سالهاست که من در این فضای مجازی وجود داشته ام. خیلی وقت ها شده از فضای حقیقی به فضای مجازی پناه برده ایم و شاید مدتی با کسی نیز دوست شده و برخی ارزش ها و خوبی ها را از طریق این فضا بدست آورده یا به اشتراک گذاشته ایم. این فضا، بویژه در طول سالیان 80الی 90 یا می توان گفت حدود یک دهه، متعلق به ما، جوانان دهه شصتی بوده است..که غالبا در قالب سایت،وبلاگ، سایت های دوستی، یاهو مسنجر(که اخیرا منسوخ شد!) بود و ما با این فضا زندگی کردیم و شاید هرکدام عشق یا دوستی های خوبی از طریق آن تجربه کردیم و در برخی به شناخت حضوری هم منجر شد... در برخی به تجربه های جدید و مشارکت در گروه های مختلف و آشنایی با فرهنگ ها و انسان های جدید منجر شد. بمرور تقریبا از اواخر این دهه، یعنی از سالهای تقریبا 90 ، ایده عجیب تری مطرح شد! و رویکرد پست مدرن امروزی،با هدف ایجاد یک دهکده جهانی که فاصله ها را در نوردد و فوانین و تابوها را بشکند، و فاصله ها و مسافت ها مفهوم خود را از دست دهند تا انرژی و هزینه بتواند برای مسائل مهمتری صرف شود، نرم افزارها و شبکه های اجتماعی به میان من در كنار تو...ادامه مطلب
ما را در سایت من در كنار تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deathpinaa بازدید : 84 تاريخ : چهارشنبه 25 بهمن 1396 ساعت: 7:14

امشب گرد هم آمده ایم تا با یکدیگر مختصر صحبتی بنماییم... با تو ای درون خوبم، وجود مهربانم... امشب وقتش است خیلی وقت است که به دنبال زمانی مناسب می گشتم تا حرف های نگفته و احساسات فروخورده و یا بی جا ابراز شده ات را در آغوش همیشگی ام پناه دهم، چرا فرار می کردی؟ مثلا دیگران تو را بهتر در آغوش گرفتند؟ تو تنها مال منی، تنها من تو را درک می کنم و می فهمم، دیگران بهانه اند تا تو از من بگریزی... ولی من همیشه کنارتم رفیق، کجای کاری؟ مگر نمی بینی تنها کسی ام که در بدترین و سخت ترین شرایط تنهایت نمیگذارم و نگذاشته ام؟ ناراحتی از اینکه دیگران با تو خوب نبوده اند یا وفادارت نبوده اند؟ مگر آنان تو اند؟؟ ت من در كنار تو...ادامه مطلب
ما را در سایت من در كنار تو دنبال می کنید

برچسب : نوشته,برای,منیا, نویسنده : deathpinaa بازدید : 124 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 7:11

نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من ز من هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی که تر کنم گلویی به یاد آشنا من ستاره ها نهفته در آسمان ابری دلم گرفته ای دوست هوای گریهبا من، هوای گریه با من نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۶ساعت ۲:۴۶ ق.ظ توسط لادن | | من در كنار تو...ادامه مطلب
ما را در سایت من در كنار تو دنبال می کنید

برچسب : یاد,ٱشنا, نویسنده : deathpinaa بازدید : 94 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 7:11